«نخبگان» از جمله اقشاری هستند که صاحب فکر و ایدههای ناب بوده و میتوانند با تلاشهای علمی خود نقش مؤثری در عمران و آبادانی، توسعه و پیشرفت کشور داشته باشند؛ اما گاهی شاهد برخی بیمهریها از سوی نهادهای مسئول در قبال نخبگان هستیم. حال این سؤال مطرح میشود که وظیفه مسئولان در قبال نخبگان چیست؟ صبح صادق، در گفتوگو با عباس سلیمینمین، پژوهشگر سیاسی، فرهنگی و تحلیلگر مسائل روز این موضوع را بررسی کرده است.
جایگاه نخبگان در حال حاضر در کشور ما چطور قابل تعریف است و مسئولان و نهادهای مسئول چقدر به نخبگان علمی بها میدهند؟
قطعاً نخبگان نقش جدی در توسعه و رشد جامعه ایفا میکنند. توسعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... هیچ جامعهای بینیاز از نخبگانش نیست؛ لذا باید توجه لازم را به نخبگان جامعه داشته باشیم. منتها بعضیها توجه به نخبگان را در تضاد با توجه به عموم جامعه و طبقات محروم میبینند. این نگاه، نگاه معیوبی است؛ چرا که این دو با هم در تضاد نبوده، بلکه مکمل یکدیگر هستند؛ یعنی هم باید به نخبگان جامعه توجه ویژه کرد و هم این توجه ویژه را به اقشار پاییندستی جامعه داشت. لذا من تضادی قائل نیستم و فکر نمیکنم این دو در تعارض باشند؛ فقط تعارض در یک شرایط ایجاد میشود و آن هم اینکه شما نخبگان را به ویژهخواری دعوت کنید. این کار غلطی است، ما باید نخبگان را در جامعه بلند منزلت تلقی کنیم که در خدمت تودههای جامعه هستند، یعنی تعریفی که از نخبه ارائه میدهیم، یک تعریف مجزا از جامعه نباشد. تعریف نخبگان به عنوان قشری که خودشان را مستقل از مناسبات جامعه دانسته و برای خود تعریف مشخصی داشته باشند، درست نیست. نخبگان در کنار مردم تعریف میشوند؛ مانند روشنفکر که اگر در خدمت جامعه نباشد، هیچ ارزشی ندارد. روشنفکر زمانی برای جامعه ارزشمند است که برای این جامعه باشد، واِلا اگر روشنفکر جامعه دیگری باشد که با فرهنگ جامعه خودش به هیچ وجه آشنایی نداشته باشد، ارزش زیادی ندارد. بنابراین جایگاه نخبگانی همان جایگاه نخبه و روشنفکری تعریف میشود که در خدمت جامعه خودش قرار داشته باشد. جایگاه این قشر بسیار حیاتی است؛ چرا که میتواند بخشهای گوناگون جامعه را ارتقا بخشد و ثروت تولید کند. باید همواره تلاش کنیم بین قشر نخبه و تودههای جامعه پیوند ایجاد کنیم؛ البته نخبهای که از آموزههای اسلامی برخوردار است، باید ایثار داشته باشد؛ یعنی نه تنها دنبال زیادهخواهی نباشد؛ بلکه باید ایثارگرانه عمل کرده و امکاناتش را وقف جامعه کند. از طرفی نباید احساس بینیازی به نخبگان داشته باشیم یا آنها را کنار بگذاریم، نباید یک قاب بسازیم و بگوییم که فقط این نخبه را به رسمیت میشناسیم؛ این نیز انحراف است. ما باید تربیت دینی برای نخبگان جامعه داشته باشیم؛ اما اگر نخبهای نخواست ایثار و فداکاری داشته باشد، ولی واقعاً نخبه باشد و در جهت اهداف جامعه و پیشرفت جامعه کار کند، ولو اینکه برای جامعه ایثار نداشته باشد، به نظر من محترم است و باید نگاه احترامآمیزی نسبت به او داشته باشیم؛ زیرا او مولد است، ایثار ندارد؛ اما مولد که هست و طبیعتاً موجب رشد جامعه میشود. البته رشد حداکثری خیر و این رشد اگر رشد حداقلی هم بود، برای ما باید محترم باشد.
در حال حاضر وظیفه مسئولان در قبال نخبگان چیست؟ چه مسئلهای باعث فرار نخبگان کشور میشود؟
بگذارید نکتهای را ابتدا روشن کنم، ببینید نخبگان جامعه فقط آنهایی نیستند که زود دلآزرده میشوند و جامعه خودشان را ترک میکنند. نخبهای برای جامعه ایدهآل است که ایثار هم دارد، فداکاری هم دارد؛ یعنی اگر دچار بیمهری و بیتوجهی شد هم هرگز پیوند و تعهد و سوگند خود با جامعه را فراموش نمیکند. اما اینکه چرا در برخی از حوزهها شاهد بیمهری به برخی از نخبگان هستیم، به علت بعضاً باند بازیهایی است که وجود دارد. ببینید امروز برخلاف انتظار ما که فکر میکنیم در دانشگاهها باید آدمهای فرهیختهای باشند که به هیچ عنوان دنبال باندبازی نباشند، متأسفانه دانشگاههای ما دچار باندبازی جدی است. چرا؟ چون مثلاً فرض کنید یک شخصیتی را از خودشان برتر میدانند، اما چون جزء باندشان نیست وارد گروه نمیکنند، یعنی گروه مقاومت میکند و افرادی را میپذیرد که با خودشان هم باند و همگرا در زمینه سیاسی و اخلاقی هستند. این خیلی تلخ است که ما استعدادهایی را سرگردان و معلق نگه میداریم؛ چون جزء گرایش سیاسی و باند ما نیست! امروز در دانشگاه تهران، شریف و... میبینیم که چه استعدادهایی از خارج از کشور برمیگردند و مایلند در خدمت جامعه خودشان قرار بگیرند؛ اینها را آنقدر معطل میکنند که برمیگردند. یکی از علل متأسفانه این است که نخبگان برای قرار گرفتن در جایگاههای خودشان با حسادتها، باندبازیها و این قبیل مسائل مواجهند.